کــــِـــــــــــــــلاسِ اَدبـــــــــــــــ ـــــ ـــ ـــ ــ ـ | ||
وقتی ازسردر نداشته دانشگاه بهشتی رد بشی وسربالایی دانشکده زیست رو بیای بالا ،درست لحظاتی که فکر میکنی الان باید اَشهد خودت رو بخونی چشمت میفته به یک چهار راه که اگه بپیچی به چب و مستقیــــــــــــــــــــم مستقیـــــــــــم بری جلو چشمت میفته به ساختمان شهدا، اونجاست که هنوز تولد شادیت به چند ثانیه نرسیده ،میفهمی که باید 3 طبقه رو بری بالا... حالا باید کولَت رو محکم کنی و یه یا علی بگی و بری بالا ...طبقه اول و دوم و سوم رو که رد کنی چشمت میخوره به ردیف کلاسای 300 یکم که سرتو به راست متمایل کنی میتونی کلاس 302 رو ببینی اونوقته که یه چپ و راست میخوابونی تو گوشِ شخصِ مبارکت تا بفهمی سراب نیست و واقعیته...تو همون لحظست که باسرعتی ماورای سرعت نوربه سمت کلاس حمله میکنی و فراموشت میشه شما یه دانشجویی، اونم دانشجویِ ترم دوم دیگه ترم اولی نیستی که خلاصه تَه همه این ماجراها میشه ورود، به کلاس ادبیات بهشتی ... اینجا از همه ی دوستان و ادیبان وادب دوستان به صورت خیلی رسمی و محترمانه دعوت میشه که هر یکشنبه و چهارشنبه تو کلاسِ ادب یه دانشجوی ادیب افتخار حضور داشته باشن... والسلام دانشجویِ ادیب
پ.ن : با عرض پوزش از استاد عزیزم بخاطر محاوره نویسی ،قول میدم دیگه تکرار نشه
[ جمعه 92/12/2 ] [ 9:55 عصر ] [ دانشجوی ادیب ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |