کــــِـــــــــــــــلاسِ اَدبـــــــــــــــ ـــــ ـــ ـــ ــ ـ | ||
اصطلاح از سر تازیانه بخشیدن داستانی دارد که شنیدنش خالی از لطف نیست در زمان غزنویان، دوره ای که شاعری شغلی پردرآمد بود. روزی که سلطان محمود ،پادشاه خوش گذران و بی کفابت غزنوی آشفته بود و وضع دربار بسیار بهم ریخته ، گفته شد که هرکس شعری برای بهتر شدن حال شاه بسراید پاداش خوبی میگیرد. در آن زمان فرخی سیستانی فردی معمول و با زندگی متوسط بود که با شنیدن این خبر شانس خود را امتحان کرده و به دربار رفت بعد از اینکه وزیران از طبع شاعری خوب او آگاه شدند او را به نزد شاه بردند وآنجا بودکه فرخی نیز از تمام طبع خود استفاده کرده و شعری گفت آنچنان که حال شاه دگرگون شد و از روی شعف و شادی دهان او را از سکه ها پر کرده و با او شراب ها نوشید و به او وعده داد تا از اسب های دربار برای خود چندی را بردارد فرخی در آن عالم بی هوشی در اصطبل را بسته و خواستار تمامی اسب ها شد و آنگاه سلطان محمود از روی بی نیازی سر تازیانه را به منظور بخشیدن به اشاره ای تکان داد و از آنجا بود که اصلاح از سر تازیانه بخشیدن رواج پیدا کرد.
یکشنبه 1392/12/4
[ سه شنبه 92/12/6 ] [ 1:2 صبح ] [ دانشجوی ادیب ]
[ نظرات () ]
وقتی ازسردر نداشته دانشگاه بهشتی رد بشی وسربالایی دانشکده زیست رو بیای بالا ،درست لحظاتی که فکر میکنی الان باید اَشهد خودت رو بخونی چشمت میفته به یک چهار راه که اگه بپیچی به چب و مستقیــــــــــــــــــــم مستقیـــــــــــم بری جلو چشمت میفته به ساختمان شهدا، اونجاست که هنوز تولد شادیت به چند ثانیه نرسیده ،میفهمی که باید 3 طبقه رو بری بالا... حالا باید کولَت رو محکم کنی و یه یا علی بگی و بری بالا ...طبقه اول و دوم و سوم رو که رد کنی چشمت میخوره به ردیف کلاسای 300 یکم که سرتو به راست متمایل کنی میتونی کلاس 302 رو ببینی اونوقته که یه چپ و راست میخوابونی تو گوشِ شخصِ مبارکت تا بفهمی سراب نیست و واقعیته...تو همون لحظست که باسرعتی ماورای سرعت نوربه سمت کلاس حمله میکنی و فراموشت میشه شما یه دانشجویی، اونم دانشجویِ ترم دوم دیگه ترم اولی نیستی که خلاصه تَه همه این ماجراها میشه ورود، به کلاس ادبیات بهشتی ... اینجا از همه ی دوستان و ادیبان وادب دوستان به صورت خیلی رسمی و محترمانه دعوت میشه که هر یکشنبه و چهارشنبه تو کلاسِ ادب یه دانشجوی ادیب افتخار حضور داشته باشن... والسلام دانشجویِ ادیب
پ.ن : با عرض پوزش از استاد عزیزم بخاطر محاوره نویسی ،قول میدم دیگه تکرار نشه
[ جمعه 92/12/2 ] [ 9:55 عصر ] [ دانشجوی ادیب ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |